بی شکیب
چقدر ز عشق تو گویم
نصیب نیست مرا
در این هوای جنون خیز
رقیب نیست مرا
دلی زهجر تو دیگر
شکیب نیست مرا
شکنج زلف تو
بسشکنجه است مرا
امید وصل تو
جان دوباره ایست مرا
محمد حیدریان(جوان)